چشم هایش به رنگ دلتنگی
دستهایش به رنج آغشته است
.
می کنم تکیه بر صلابت او
پدرم متل کوه «مانشت» است
مانشت: نام کوهی بلند در ایلام
.
.
.
.
.
.
.
.
(در روز پدر، تقدیم به دلتنگی مادری که پدر است)
پدرم رفت و بار تنهایی
باز بر دوش مادرم افتاد
.
می نویسم کنون به نام پدر
مادرم؛ روزتان مبارک باد
کاش سوره ای به نام “پدر” بود
که اینگونه آغاز میشد :
قسم بر پینه ی دستانت،
که بوی نان میدهد
وقسم بر چشمان همیشه نگرانت،
قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند و قسم بر غربتت،
وقتی هیچ بهشتی زیرپایت نیست.
زنده باد همه ی پدران در حیات
و شاد باد روح تمامی پدران عزیز سفر کرده
?
سلام استاد امیدوارم حالتان خوب باشد
واقعا شعر های زیبایی بود
به امید شعر های جدید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دعوت نامه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام، عزیز ارجمند
اهل چمن مشتاق دیدار شمایند و چشم انتظار نظرات شما خوبان. با سرودۀ؛
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ «زورَکی» [نیشخند] ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مثل همیشه عالی است استاد. متشکریم
سلام
زیبا بود….روزتون مبارک
تو این لحظه دستای پدر رو میخوام که مثل هر شب سرمو میذاشتم رو.دستش میخوابیدم تخخت بدون هیچ دلتنگی. اما الان نیست و منم هر شب دلتنگشم. نیستش که براش حرف بزنم و پشتم بهش گررررم باشه. من گله ای ندارم فقط دلتنگم.دلتنگ .دلتنگ…
ولی دیگه صدام نمیکنه. من به صلابت پدرم احتیاج دارم. یا نه فقط کاش درد کشیدنش رو نمیدیدم که آتیش دلم هر سال شعله نمیگرفت.
داره ستاره بارون میکنه شبای غمگین من رو
با سلام بسیار شعر عمیق و پر احساسی بود . جناب سپید نامه شما را از دانشگاه مشهد بیاد دارم هر چند که زیاد نماندی ولی از همان ابتدا و مدت کم پیدا بود که با سواد و با استعداد هستی . ان شاالله موفق و موید باشی .
سلام آقای محمدی بسیار خوشحالم کردی . با محمود اکرامی و خالد توکلی کماکان در ارتباطم